وقتی که میخندی جهان یک جور دیگر میشود
دنیا برای زندگی یک جای بهتر میشود
میخندی و با خندهات این آفتاب بیغروب
شب با تمام خستگی صبح مکرر میشود
میآیی و در چشم تو این آسمان بیدریغ
زنجیر هم تعبیری از بال کبوتر میشود
هرجا که پاییز لجوج، آغوش گرمی از
بهار
هرجا که دیوار عبوس، لب-خندهی در میشود
مثل پری میآیی از شبهای دور قصهها
آن شب که دیو قصهها محبوس دفتر میشود
در دوردست دلهره وقتی صدایم میزنی
دریای طوفان مژدهی آغوش بندر میشود
بیشک از اعجاز لبت در سرزمین واژه ها
تردید هم آمادهی معنای باور میشود